
اما بدان چیزی عوض نمی شود
پای ما تا ابد گیر است …
من و تو
شریک جرم یک مشت خاطره ایم …
برچسبها:

” روزی بیا که برایِ آمدن دیر نشده باشد ”
می نوشتم
” روزی بیا که هنوز دوستت داشته باشم
که هنوز دوستم داشته باشی ”
می نوشتم
در نبودنت به تمام ذرات زندگی کافر شده ام
جز ایمانِ به بازگشتِ تو
امروز مینویسم
یقینا آمده است
ولی روزی که من از هراسِ دیوار ها
خانه را که نه
خودم را ترک کرده بودم.
برچسبها:
شاید د♥ ل من عروسکی از چوب است
مثل قصـــــه ی پینوکیــو محبوب است
اما چه دماغـــــــــــی داره این بیچاره
از بس که نوشته: "حال من" هم خوب است … !
دیگر کمتر اشـــک می ریزم…
دارم بُــــــــزرگ می شوم
یا سنـــــــگ …. !!!
خدا میداند…
برچسبها:
عاشقانه های مردم این زمونه را باور ندارم…
بوی خامی می دهد
رنگ بچگی دارد
کسانی که حتی الفبای دوستی را نمیدانند
کتاب عشق می نویسند
کاش حتی می توانستند این واژه را معنا کنند
فتن ندارد
اما نیرنگ این جماعت حالم را دگرگون می سازد
برچسبها:
شراب خواستم
گفت : ممنوع است
آغوش خواستم
گفت : ممنوع است
بوسه خواستم
گفت : ممنوع است
نگاه خواستم
گفت: ممنوع است
نفس خواستم
گفت : ممنوع است
حالا پس از آن همه سال ديکتاتوري عاشقانه
با يک بطري پر از گلاب
آمده بر سر مزارم و به آغوش مي کشد سنگ سرد مزارم را
با هر چه بوسه
چه ناسزاوار
عکسي را که بر مزارم به يادگار مانده
نگاه مي کند و
در حسرت نفس هاي از دست رفته
به آرامي اشک مي ريزد
تمام تمناي من اما
سر برآوردن از اين گور است
تا بگويم هنوز بيدارم
دست از اين عشق بر نمي دارم
تا ابد دوستت دارم
برچسبها: